ریحانه جانم میدانم که تو عاشق من هستی.
من هم همینطور؛پس بذار این عشق همیشه پایدار بمونه.اگه دوسم داری
پس چرا نمیذاری بغلت کنم و ببوسمت.
اگه راستشو بخوای من هروز به عشق تو از جلوي
مدرست رد میشدم ولی هردفعه
یا زود تر از من مدرست تعطیل میشد یا
هنوز تعطیل نشده بودی.
اما یک روز داشتم ازآنجا رد میشدم و
مادرت را دیدم و سلام دادم ولی او جواب نداد.
دلم میخواهد با تو ازدواج کنم.
اگر روزی باتو ازدواج کردم هیچ چیز برایت کم نمیگذارم.
و مانند پروانه که دور گل می چرخد،دورت میگردم.....
نظرات شما عزیزان: